سیزدهمین ماهگرد کوروش - 22 آذر92
13 ماهگرد پسرم حسابی حسابی مبارک باشه ، عاشقتم
سلام عروسک مامانی
ببخشید که زودتر پست جدید نگذاشتم آخه حسابی مشغول بودیم دیگه . . .
پسرگلم این روزها حسابی خوشمزه شدی و دلم میخواهد حسابی قورتت بدم و راستش را بخواهی دوست ندارم بخوابی همش برام بگی آگی بگی ماما و بابا و یا اینکه بیش از 100 بار با آهنگهای مختلف اسم بابایی را صدا بزنی و بابایی حسابی با حوصله جوابت را بده ، البته دو تا دندون دیگه هم از بالا و پایین در آوردی و کمی لاغرتر شدی ولی قربونت برم که اصلا بداخلاقی نکردی خوشمزه من .
کارهایی که در این ماه انجام میدهی
قربووووونت برم پسر باهوش و آروم من ...
وقتی صدای قران و اذان و نماز باشه میروی جلو تلویزیون و همش دستت را می بری نزدیک گوشت و میگی اببر ( یعنی اکبر ) و با صدای قران یک مشت حرف آهنگین میخوانی ( یعنی داری قران میخوانی ).
وقتی چیزی ازمن و بابایی میخواهی می آیی ما را بوس میکنی.
دستت را نزدیک بخاری میبری و میگی آغه ( یعنی داغه ) .
وقتی توالت کوچیکت را برات میارم میروی روش مینشینی یعنی داری جیش میکنی ولی نمیدونی پوشک داری و بعداز چند دقیقه بلندمیشی و یک کمی حرف میزنی و میروی بازی میکنی .
کاش میشد تو عشق مثل فرهاد باشی