مسافرت در آذرماه 92

سفرنامه کوروش در ١٣ماهگی

سلام ما اومدییییییییییییییییییییییییییییم

آخ که چه ماه خوبی بود این آذر ماه ، یکی از وقایعش این بود که هفته گذشته بابایی یک دفعه پیشنهاد مسافرت بهمون داد و ماهم قبول کردیم ، بابایی هم همون شب تا دیروقت راههای کشور را توی اینترنت چک کرد و البته خیلی از راهها به علت برف و بوران و ریزش کوه مسدود بودند ولی ما دیگه تصمیم رفتن داشتیم .

فردای اون روز حرکت کردیم به سمت تهران و البته قبلش رفتیم دانشگاه عمه سانازی و ازش خداحافظی کردیم چون صبح زود رفته بود دانشگاه و از اون طرف به سمت تهران . . . .

توی ماشین هم برات یک تشک و پتو پهن کرده بودیم که وقتی خسته بشی بری اونجا ولی همش توی ماشین در رفت و آمد بودی و اگر برات موزیکهایی که دوست داشتی میگذاشتیم می نشستی و مدام تا موزیک تمام میشد میگفتی ماما آآر ،یعنی شعر RoAR کتی پری یا 25 باند ؛ در کل خیلی گل پسر خوبی بودی و اصلا اذیت نکردی موش موشکم .

از تهران هم یک روز رفتیم بندرانزلی و رودبار که خیلی خیلی هوا سرد بود و داشتیم یخمک میزدیم و دوباره برگشتیم تهران و موقع برگشتن هم رفتیم اصفهان و سی و سه پل ، البته تجربه مسافرت در پاییز و هوای سرد را نداشتیم ولی در کل عالی بود و خیلی بهمون خوش گذشت.

کوروش در ماشین

اینم کلاه سگی خوشکلت که خیلی بهت میاد

کوروش در حال ماشین بازی

ساحل و دریای پرتلاطم خزر که خیلی زیبا بود و حسابی سرد سرد

و سی و سه پل اصفهان، که وقتی بهش نگاه میکنی دلت میگیره ، نمیدونم از زمان شاه عباس اول تا کنون کسی کف سی و سه پل را دیده بوده ؟؟؟؟

البته اینم بابایی در 13 فرودین 1391 ، جلو سی و سه پل اصفهانه ، زمانی که شما 2 ماهه تو شکم مامانی بودی

چقدر با تو خوش گذشت نفسم