پشمک خوردن کوروش در آبان 92
عزیزم چند روز قبل بابایی برای تو و سینا پشمک خرید که البته سینا به همه تعارف کرد و تو هم تا می دیدی ما داریم پشمک میخوریم مثل اینکه چندشت میشد میگفتی نه نه یعنی شما هم نخورید و اصلا نخوردی . . . تا اینکه چند روز بعدش پشمکت را برات آوردم که حسابی خوشت آمده بود و دوست داشتی و مجبور شدم بسته را از جلوت بردارم ترسیدم توی گلوت بچسبه ولی خیلی بامزه میخوری و من و بابایی هم کلی ذوقت را کردیم موش موشک .
برای تو که همه چیز منی
برای تو که جای نداشته های منی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی