جشن تولد 1سالگی کوروش - 9 آبان 1392
سلام عشق مامان، تولدت مبارک خوشکلم ، انشااله 120 ساله باشی و همیشه شاد باشی پسرگلم
بالاخره جشن تولد یکسالگی ات را برگزار کردیم ، چون 22 آبان روز تولدت همزمان شده بود با تاسوعا ، من و بابایی تصمیم گرفتیم که جشن تولدت را زودتر برگزار کنیم که شکر خدا همه چیز خوب و عالی برگزار شد البته از روز قبلش متوجه شدم یکی دیگه از مرواریدهای خوشکلت دارن درمیان و خیلی خدا خدا کردم توی جشن بداخلاقی نکنی که البته بداخلاق نبودی ولی خوب خیلی هم نخندیدی . . .
تم جشن تولدت خرس پوه بود چون عروسک این شخصیت را خیلی دوست داری و من و بابایی تم تولدت را خرس پوه در نظر گرفتیم ، اکثروسایل تزیین را خودم درست کرده بودم و زحمت نصبش از شب قبل با بابایی و عمه سانازی بود .
کارت دعوت از میهمانان
فلش راهنما
ردپای خرس پوه
لیبل ورودی جشن
لیبل خوش آمدگویی از میهمانان
و بقیه تزئینات
ساعت تولد کوروش
بیسکویت های درست شده توسط من و بابایی
کوروش و کیک تولد
کوروش و بابایی
میز تنقلات و خوردنی ها
کوروش و پدرجون
کوروش و میهمانان
کوروش و بابایی در حال رقص
من و بابایی و سرو کیک تولد
میز شام
کوروش و عشق بادکنک
گیف مخصوص میهمانان
اینم هدیه من و بابایی
کوروش و هدایا
پدرجون و مادرجون دوچرخه ـ عمه لیلا موتورسیکلت شارژی ـ عمه ساناز اسب حرکتی ـ دایی محمدرضا جرثقیل کنترل دار ـ دایی محمدعلی کامیون ـ مارال ( دختر عموی سینا )سگ خزی ـ یگانه جان دوچرخه شارژی ـ سحر جان گوی برفی ـ احسان قطارحرکتی ـ ملیکا و ملینا ( اقوام مارال ) میمون مو خزی
کوروش و ستاره در آخر جشن
پسرم :
یک سال گذشته تک تک لحظاتم بودی ٬ با تو بچگی کردم ٬ باتو خندیدم ٬ با تو گریه کردم و با تو بزرگ شدم ٬ تو این یک سال لحظات نابی را تجربه کردم که عاشق تک تکشونم از اولین باری که بهم نگاه کردی ٬ اولین بار که بغلت کردم ٬ اولین بار که برام خندیدی ٬ اولین بار که نشستی ٬ اولین بار که قدم برداشتی ، اولین بار که اون مروارید قشنگت را دیدم ، اولین بار که گفتی مامان ٬ اولین بار که گفتی آبه ، حالا شکر خدا یک ساله شدی کوروش عشق مامان روزها و شب های من و تو پر از این لحظه هاست ٬ لحظات ناب مادر بودن ٬ عاشق بودن ٬ ای تو که بهانه ما برای نفس کشیدنی ٬ دوستت داریم ...
پسرم! یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان را دیدی!
از این پس همه چیز در جهان تکراریست جز مهربانی ...