شروع نوشتن خاطرات عروسک کوچولوی من - اسفند 1390
بهشت زندگیم دوستت دارم
سلام عروسک مامان ، سلام نفسم
ازموقعی که تصمیم گرفتم که عضو این وبلاگ بشم خیلی حرفها داشتم که بزنم ولی الان نمیدونم واقعا ازکجا باید شروع کنم . . .
خوب از اینجا شروع می کنم که تو نی نی من الان تقریبا ١ ماهه که وارد زندگی ما شدی یعنی توی شکم من هستی بخاطر همین تصمیم گرفتم که خاطرات بارداری و بدنیا آمدنت را تا آنجا که خدا بخواهد برات ثبت کنم تا خاطرات قشنگت را فراموش نکنم ، خیلی خیلی دوستت دارم و هرروز و هر لحظه دلم میخواد زودتر بدنیا بیایی تا اون صورت ماهت را ببینم . برام فرقی نداره که دختر باشی یا پسر فقط و فقط دوست دارم سالم باشی عزیزم .
برایت آرزو دارم که نور نازک قلبت ، به تاریکی نیامیزد
که چشمانت به زیبایی ببیند زندگی ها را
چو باران آبی و زیبا ، بباری شادمانه روی گرد و غم ،
به دور از دل گرفتن ها
برایت آرزو دارم به تنهایی نیالاد خدا این قلب پاکت را
و همواره به دستانت بیاموزد چراغ راه خوشبختی
بدانی آن چه را اینک نمیدانی
برایت آرزو دارم سعادت را ، طراوت را
بهشت ، بهترین را بهترین را
عزیز روزهای من خدا را میدهم سوگند
که در قلبم برای تو خدا را آرزو دارم