20 مین ماهگرد زندگی من ـ تیر 93
20 مین ماهگردت مبارک
لحظه به لحظه زندگی من
قربون لوس شدنت برم
قربون فکر کردنت نفسم
فدای الله کردنت ( ابر به قول کوروش )
سوغاتی بابا برای کوروش و مشغول شدنش حسابی با پنکه
وقتی هم میخواهیم برویم بیرون میگی اَده اَده و زود میروی از کشو کفشات را میاری!!!!!!!
پسرم این روزها وقتی صبح از خواب بلند میشوی تند تند میدوی و می آیی بغل من و خودت را میچسبانی بهم و حسابی لوس میشوی منم که دیگه نگو فقط مونده بخورمت از بس که میبوسمت ، بعدش هم اشاره به یخچال و در بازشدنش و دستت را به سمت تخم مرغ ها میبری و میگی ماما به به ( یعنی صبحانه نیمرو ) .
بعد موقع بازی هم اول از همه صدای اسبت را درمی آوری و تصمیم میگیری چه بازی بکنی . . . خودت حولت را میاری و میگی آما ( مامان ) حموم . . .
بعدش هم وقتی هم تلفن زنگ بزنه دستت را دراز میکنی که گوشی را بدیم دستت اگر پشت خط صدای آشنا باشه زود میگی الام (یعنی سلام ) و تند تند هرچی کلمه بلدی میگی ...
کلماتی که توی این ماه میگی واضح تر هستند و معمولا بقیه هم متوجه میشوند .
از جمله کارهای مورد علاقه ات اینه که جعبه وسایل نقاشی را بیاری وی همه ماژیکها ، مداد رنگی و مداد شمعی ها و دیگر وسایل را از توی جعبه هاشون دربیاری و حسابی قاطی کنی و 10 تایی از اونها را انتخاب کنی و بگیری توی دستت ، یا با غلطت رنگ بکشی و هر وقت هم موزیکی پخش بشه زود به بابایی میگی اف اف ـ بک بک ( یعنی دف و تنبک ) بابایی هم که حسابی شما را لوس کرده زبان باز نکرده همه چیز را برات میاره عزیز دلم .
اکثر بعدازظهرها هم میرویم پارک محله که شما هم همش میگی آرک آرک ( یعنی پارک ) و در بدو ورود هم میپری و خودت سوار تکان دهنده ها میشوی بعدش میروی به سمت سرسره ها . . .
اینهم هدیه های من و بابایی بابت 20 مین ماهگردت عزیزم مبارکت باشه نفسم .
خدایا نگهدارش باش