پسرم در 19 ماهگی
سلام زندگی من . . .
پسرم این روزها خیلی لحظات شیرینی هست و دلم نمیخواهد اصلا بگذرد این روزها معنی مادر بودن را به تمام و کمال احساس میکنم و عاشق تک تک ثانیه هاش هستم .
این روزها که مدام میگی آماژون ( مادرجون ) و دستات را دور گردنم حلقه میکنی و من را میبوسی و چه احساس زیبا و خوبی بهم دست میده احساس به اوج رسیدن با تو عروسکم .
این روزها که عاشق صدای هواپیما هستی و تا صدای هواپیما را میشنوی بالا را نگاه میکنی و میگی هم ما (هواپیما ) و لبخند میزنی انگار که سالهاست خلبان بودی . . .
این روزها که برام تعریف میکنی و کلی صدا ازخودت درمیاری و اوه اوه میکنی و منم وانمود میکنم که متوجه شدم بعد تو میخندی ، نمیدانم به متوجه نشدن من میخندی یا خوشحالی از اینکه منظورت را به من رساندی و منم میخندم و میبوسمت .
این روزها که هرجای خانه بخواهی بروی انگشت من را میگیری و دوست داری من باهات راه بروم ، یادم هست وقتی برای اولین بار میخواستی قدم برداری میگفتم مامان من اینجام نترس بیا بیا تو میخندیدی .
این روزها عاشق این خندیدن های بلندت هستم عمر دوباره من ، امیدوارم همیشه بخندی مادر و غم بر چهره زیبایت هرگز نشیند .
این روزها که میروی سرت را میگذاری روی پای یا بهش تکیه میدهی ، بابایی میگی آبا ژون ( بابا جون ) بابات هم عشق میکنه و میگه من عاشق اینکارش هستم الان متوجه میشم که کوروش واقعا در زندگی به من تکیه میکنه و معنی پدر شدن را میفهمم . . .
این روزها که تا صدای الله اکبر را میشنوی خودت باهاش میخوانی ابر ابر ابر و صدات را میکشی و زود سجاده میاوری و دراز روی شکم میخوابی و من دلم میخواهد اون لحظه قورتت بدم و از بس میچلونمت بهم اخم میکنی قربون اون اخم کردنت برم که بعدش لبخند زورکی میزنی .
خلاصه این روزها که هرکسی که برای اولین بار هم تو را ببینه عاشقت میشه از بس که بهش میخندی و خودت را براش لوس میکنی و . . .
این روزها که با وجود تو تمام غمهایم بکلی از زندگیم رفتن و خیلی خدا را شاکرم .
این روزها که تا چشمان قشنگت را بازمیکنی لبخند میزنی و میگی ماما می می می .
این روزها که با وجود تو احساس میکنم به خدا هم نزدیکتر شدم و احساس سبکی میکنم .
خدایا هزاران بار متشکرم از این که دوباره من را متولد کردی ، از اینکه من معنی مادرشدن و عشق فرزند را تجربه کردم ، از اینکه فرزند صالح به من عطا کردی، از اینکه . . .
متشکرم خدایا
خودت نگهدارش باش