برگشت بابایی از مسافرت - 31 شهریور92
سلام کوروشم ، عزیزم ، نفسم
بابایی وقتی متوجه شدند که خیلی بی تابی می کنی و همش داری تو خونه دنبالش میگردی سفرش را کوتاه کردند و زودی برگشت و شما هم که تا ساعت 1 شب بیدار بودی وقتی بابایی را دیدی پریدی تو بغلش و دیگه پایین نمی آمدی .
اینجا هم دیگه طاقت نیاوردی و خوابیدی
عااااشـــــق صــــــورتتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی