موهای پسرم بعد ازخواب نیمروزی - 20 مرداد 1395
موهاشو ببین ، عینکشو
امروز وقتی از خواب ظهر بیدارشدی موهات خیلی باحال و خنده دار شده بود ، فکرکنم اگر تصمیم داشتم موهات را حالتی بدم به این مرتبی نمیشد .
البته بعدش دایی محمدرضا آمدند دیدنت و دایی هم عینکش را به چشمای خوشکلت زد و دیدنی شده بودی فقط از پشت عینک به ما نگاه می کردی و میگفتی ماما . . . بابا . . . و فکر میکردی کسی تو را نمی بینه
خدایا متشکرم به خاطر تمام داشته هایم
متشکرم به خاطر فرزندم
متشکرم به خاطر همه چیز
خدایا متشکرم به خاطر . . .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی