کوروش نفسمکوروش نفسم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

قشنگ ترین نفس دنیا

پسر پاییزی من ـ پاییز 94

برای تو که پاییز آمدی  با اولین نگاه با اولین باران  اولین شعر من با محبت و دوستی آمدی و آبانی شدی برای تو که در خانه ی جانم جا گرفتی و من انتظار کشیدن را از پاییز آموختم عاشقانه ترین پاییز را فقط به خاطر قدم های تو دوست دارم نفسم   ...
18 آبان 1394

تولد 2سال و 10 ماهگی کوروش - شهریور 94

            3 خیلی از ردیف کردن و کنار هم چیدن خوشت میاد البته بعدش هم خم میشی تا ببینی در یک راستا هستند (تقارن ) اینم هدیه های گل پسر ناز و مهربونم دایناسورها که طبق عادت کوروش ردیف و متقارن شدن     ...
27 مهر 1394

تولد 2سال و 9 ماهگی کوروشم ـ مرداد 94

پسرخوشمره من عاشقتم  تولد 2سال و 9ماهگیت مبارک عسلم     از صبح به بابا میگفتی بابا بریم یه جایی آب از کوه بیاد ،  بابا هم به حرفت گوش کرد و نهایتا مقصد شد قلات سرسبز  عروسک مامان که هرجا آب دیدی یه مشت سنگ پیدا میکنی واسه پرتاب توی آب   ...
27 مهر 1394

تولد 2سال و 8 ماهگی کوروش - تیر 94

پسر عزیزتر از جانم ، کوروشم  تولد 2سال و 8 ماهگیت مبارک نفسم  فقط یک مادر با تمام وجود از ته دل به فرزندش میگه دردت به جونم فقط یک مادر آیینه تمام نمای خوشبختی رو تو نگاه و خنده های فرزندش میبینه عشق بی منت ـ  عشق مطلق عشق مادر اینم سلفی تو با بچه های گروه این هدیه هایی که برای این ماهت گرفتیم( مبارکت باشه عزیزم ) ...
12 مرداد 1394

تولد ستاره 13 تیر ماه 94

ستاره کوچولو تولدت مبارک عزیزم  جشن تولد ستاره که یک جمع کاملا خانوادگی بود ،بادبادکهای طرح دار به سلیقه کوروش برای تولد ( ماشین ـ اردک ـ کیتی ) اینم ستاره و دایی پیام که عاشق هم هستند ...
8 مرداد 1394

2سال و 7 ماهگی کوروش ـ خرداد 94

تولد 2سال و 7 ماهگی نفسم پسرم عاشق معصومیت اون چشمان زیبایت هستم  اینم دست ساز پسرم من و داداش باهم دیگه چی میسازیم آتارتمان ( آپارتمان ) یک طبقش مال مامان یک طبقش مال بابا آپارتمان ما کجه میافته و خراب میشه داداش میگه ساختن اون باید روی حساب باشه وقتی کتاب یا مجله برگ میزنه هرچی صداش کنی جواب نمیده انگار واقعا میتونه بخونه   دایی ممدزا ( محمدرضا ) عشق پسرم  وقتی کوروش با کارت اعتباری شهربازی ایرانلند میخواد بره اشتخر (استخر ) البته قبلش یه بن نَسی ( بستنی ) بخوریم بعد بریم ...
12 تير 1394

آب بازی ـ 15 خرداد 94

به به آب ، آب بازی از هر نوعش جمعه رفتیم گردش و به درخواست پسرم ( میدان اطلسی ) به خاطر نمای آب  سنگهایی که بابا از قبل برات آورده بود تا بندازی توی آب  بعد رفتیم یک زمین کشاورزی که تلمبه آب داشت  خوبیش به اینکه من با تجهیزات کامل میام بیرون وگرنه سرمامیخوری عروسک من  باورم نمیشه که ماشااله رفتی بالای درخت و صدای بابا زدی ( بابا بیا یادم بده برم بالای درخت ) ...
12 تير 1394